حملەی آمریکا و فرهنگ ِ تسامح گریز
پیرامون برخی جوانب ِ حملەی احتمالی آمریکا به ایران
ارسلان عزیزی
• از هم اکنون می توان در صورت حملەی نظامی آمریکا، با تبیین برخی نقاط اشتراک شرایط کنونی با عراق ١٩٩٠ بر زاویەھای ابهام آمیز در گفتەھا و تحلیل های روزهای اخیر برخی صاحب نظران؛ تا حدودی روشنایی افکند ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com پنجشنبه ١٩ مهر ١٣٨۶ - ١١ اکتبر ٢٠٠٧
در روزهای اخیر، یکبار دیگر بحث ِ احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران، در محافل اپوزسیون بالا گرفته است. کوشش برای متقاعد کردن ِ آمریکا در عدم بکارگیری زور علیه جمهوری اسلامی ایران؛ در اولویت اهداف ِ برنامەھای برخی از شخصیتها، گروهها و محافل حقوق ِ بشری، در ایران و جهان قرار گرفته است. در این راستا فراخوان برای تشکیل جبهه ضد ِ جنگ، نه به شدت مخالفان جنگ دوم آمریکا در عراق، اما در حال شکلگیری و پاگرفتن است. در خارج از کشور برخی از مخالفان حملەی نظامی، که شقهای مختلفی را در بر می گیرند. گفتەاند؛ حتا در صورت حملەی احتمالی، حاضراند موقتا" در کنار حاکمیت جمهوری اسلامی به دفاع از تمامیت ارضی ایران برخیزند. و اما در داخل کشور مهندس سحابی با انتقاد از نسل جوانتر ِاصلاح طلبان، اکبر گنجی و افشاری را به حمایت از دخالت بیگانگان و تلویحا حمله نظامی آمریکا متهم کرده است. در این میان احمد زیدآبادی با ُمسجل دانستن حمله نظامی آمریکا به ایران، کوشش شق ِ سوم، در راستای توقف مسیر کنونی را، بی ثمر ارزیابی کرده است. و نهایتا علی کشتگر، گرچه همچون داریوش همایون حاضر نشده است؛ در کنار حاکمیت جمهوری اسلامی، در راستای حفظ تمامیت ارضی ایران بجنگد؛ اما عملن با یک کاسه کردن جامعەی ایران، پذیرش تئوری مردم ایران و رد تنوع و نفی حق تعییین سرنوشت برای خلقهای ایران، حداقل در این برداشت، مسیر داریوش همایون را برای خود برگزید. اینکه نهایتن آمریکا به ایران حملەی نظامی خواهد کرد یا نه، و یا در صورت چنین حملەای ابعاد آن چگونه خواهد بود؛ هنوز به درستی معلوم نیست. اما اگر احتمال را بر شکست ِ کوششهای طرفداران جبهه پیشگری از جنگ و نهایتا بروز حملەی نظامی آمریکا طبق گمانەزنی برخی از محافل اپوزسیون و رسانەھای نزدیک به پنتاگون در نظر بگیریم. باید تهاجمی محدود، مهار شده و در عین ِ حال کوبنده، که در آن نابودی سیستم اتمی و تجهیزات ِ موشکهای هدایت شونده، در کنار نقاط استرتژیک نظامی دیگر ِسپاه، که احتمالن، سه هزار نقطه را در بر خواهد گرفت، در دستور کار فرماندهان نظامی پنتاگون، قرار گرفته باشد.، طبق چُنین برداشتی، باید حمله در طول سه شبانه روز، به اهداف ِتعیین شده برسد. جنگی که در آن توان نظامی و لجستیگی ایران به گونەای درهم کوبیده شود؛ که هرگونه تلافی احتمالی ایران را حداقل در آیندەای نزدیک مختل خواهد کرد. جنگ بوش ِپدر، در ماجرای کویت در١٩٩٠ و بوش ِ پسر، در داخل عراق با رژیم صدام حسین، می تواند تصویر کوبندگی چُِِنین عملیاتی را به خوبی مجسم سازد. اینکه آمریکا و متحد احتمالی اش اسرئیل، توان ِ اجرای عملیاتی در چُنان ابعادی را خواهند داشت یا نه؛ به نظر غیر قابل تردید است. اما اگر حملەای با این ابعاد صورت گیرد، تآثیر احتمالی آن بر ایران و منطقه چگونه خواهد بود؟ اپوزسیون چپ و دمکرات، در کجای این میدان قرار خواهند گرفت؟ اتحادها و افتراقهای احتمالی برچه بنیانی استوار خواهد بود؟ طرفداران ماندن در کنار جمهوری اسلامی، رسالتشان را چگونه بعهده خواهند گرفت؟ تکلیف مناسبات مردم و حاکمیت و به بیانی، واکنش مردم سوای نخبگان ِ سیاسی برون و درون ِ مرزها چگونه خواهد بود؟ چه تقارنی می تواند، میان حملەی متحدین در ١٩٩٠ به عراق و حملەی احتمالی آمریکا و متحدینش در آینده، به ایران وجود داشته باشد؛ که در آن بتوان به جمعبندی مشابهی بینجامد؟ و اساسن ترس ِ طرفدارن حفظ تمامیت ارضی، حتا به قیمت ماندن در کنار جمهوری اسلامی، از کجا ناشی می شود و تا چه اندازه می تواند چنین هراسی واقعی تلقی شود؟ پرسش های بالا و سئوالات بیشمار دیگری مطرح است، که تاکنون بی پاسخ مانده است. با تآکید بر این واقعیت که تنها با واقعبینی و پذیرش حقیقت وجودی جامعەی ایران، از نظر تنوع و انباشت خواستەھای انسانی است کە می توان، در صورت بروز جنگ از گسترش خشونت و افزایش دامنەی آن به جانب ِ پریشانی و رنج بیشتر مردم؛ جلوگیری کرد. از هم اکنون می توان در صورت حملەی نظامی آمریکا، با تبیین برخی نقاط اشتراک شرایط کنونی با عراق ١٩٩٠ بر زاویای ابهام آمیز در گفتەھا و تحلیل های روزهای اخیر برخی صاحب نظران؛ تا حدودی روشنایی افکند:
١ ـ بعد از حملەی نظامی آمریکا و متحدینش در ١٩٩٠ به عراق و انهدام ماشین جنگی آن کشور و نھایتن درھم شکستن ِ تابوی شکست ناپذیری صدام و ریزش ترس مردم ازحکومت او، در جنوب و شمال این کشور؛ بغض دو اقلیت کردها و شیعیان ترکید و کینەی فروخورده، به طوفانی از انتقام بدل شد. که نه تنها قدرت و ھیمنەی صدام که اینک در برابر چشمان مردم، درهم کوبیده شده بود، هیچ نیروی را یارای کنترل آن نبود. به گونەای که در مدت بسیار کوتاهی، نقاط شیعه نشین و بیشتر مناطق کردستان عراق، حتی شهر نفت خیز و استراتژیک کرکوک به تصرف مردم و گروههای معارض در آمد. قیام در شمال و جنوب عراق خودجوش و بدون سازمان خاص شکل گرفت. در شمال عراق از شهرک کوچک رانیه و در اثر درگیری سادەی مردم با نیروهای نظامی، که کنترل مشابه آن در گذشته، برای رژیم صدام حسین، می توانست سادەتر از نوشیدن یک لیوان آب تلقی شود، آغاز شد و در مدت کوتاهی، حتی قبل از رسیدن پیشمرگان احزاب سیاسی کرد، که در آن سوی مرزها قرار داشتند، شهرها، شهرک ها و روستاها، یکی پس از دیگری به تصرف مردم درآمدند و ماشین سرکوب دولت عراق در آن مناطق به کوبندەترین شیوه در هم شکستە شد. اینکه بعدا چه اتفاقی افتاد و چگونه صدام توانست قیام شیعیان در عراق را سرکوب و در برابر ایستادگی و کوچ میلیونی کردها به کشورهای مجاور، تا زمان سرنگونی اش در سال ٢٠٠٣ ناچار به پذیرش حاکمیت کردها در مدار ٣۶ درجه شود؛ موضوع این نوشته نیست. بلکه بحث برسر این است؛ اگر فرایند کنونی، پیشبینی آن دسته از صاحب نظران سیاسی که معتقد به اجتناب ناپذیر بودن جنگ هستند، بر کرسی بنشیند و فرایند کنونی نهایتا به گزینش گزینەی حمله نظامی توسط آمریکا منتهی شود. در آن صورت، آیا می توان وضعیتی نظیر عراق بعد از حملەی ١٩٩٠ را هم برای ایران پیشبینی کرد. و اساسا در صورت وقوع چنین حالتی، آیا تمامیت ارضی ایران، ترسی که برخی از اپوزسیون را ناچار به پذیرش ماندن در کنار جمهوری اسلامی کرده است؛ به خطر خواهد افتاد و ملیتهای ایران راه تجزیه در پیش خوهند گرفت و نهایتا ایران، ایرانستان خواهد شد؟ اتفاقی که با وجود ستروکتور ناهمگون ملتهای متشکل در عراق و شکافهای عمیقن مجروح قومی و ملی در آن کشور نیفتاد.
٢ ـ واکنش ماههای اخیر نشان از آن دارد؛ که حمله نظامی از طرف جمهوری اسلامی جدی گرفته شده است. اقدامات مقامات نظامی و امنیتی آمریکا، مستقر در خاک عراق و افزایش هجوم رسانەای، تا حدودی حساسیت ایران را در این زمینه افزایش داده است. بعد از دستگیری پنج تن از مقامات بلندپایه سپاه قدس، وابسته به سپاه پاسداران در اربیل، محمود فرهادی از دیگر فرماندهان سپاه قدس، که اخیرا از طرف سنای آمریکا در لیست گروههای تروریستی آن کشور قرار گرفته است؛ توسط کماندوهای آمریکایی در محل استقرارش در هتل پالاس سلیمانیه دستگیر شد؛ که در این رابطه حتا پادرمیانی جلال طالبانی رئیس جمهور عراق و مسدود کردن گذرگاههای مرزی ـ تجاری توسط دولت ایران، در قبال آزادی وی، به نتیجەای نرسیده است. در تازه ترین خبر، ژنرال دیوید پتریوس، فرمانده نظامی آمریکا در عراق، آذری قمی سفیر ایران در آن کشور را هم به عضویت در نیروی قدس سپاه پاسداران متهم کرده است. رویکرد جمهوری اسلامی از ابتدا به بحران عراق، ظن آمریکایها را بیش از پێش به بطرف این مسئله سوق داده است که با وجود باز بودن دست دولت ایران، امکان تامین امنیت در عراق دور از انتظار خواهد بود و با گسترش دامنه مداخلات سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی ایران در آن کشور ظن آمریکایها تا حدودی به یقین بدل شده است. به همین دلیل دامنەی اتهاماتی که آمریکا و متحدینش متوجه ایران کردەاند؛ به نسبت گذشته رشد چشمگیری داشته است. از طرف دیگر ایران برای مقابله با تهدید آمریکایها، به بنظر میرسد به راهکارهای دیگری هم اندیشیده است. اینکه آمریکا بخواهد با یک حمله برق آسا دولت ایران را سرنگون کند، دور از انتظار است. اما نباید پاشنه آشیل ایران را هم نادیده گرفت. مسئلەای که از طرفی ترس ملی گراهای ایرانی خارج و داخل را برانگیخته و از طرف دیگر جمهوری اسلامی را به چاره اندیشی و گزینش راهکارهای دیگر متوسل کرده است.
٣ ـ برخلاف طیف وسیع ملیگراها، شوینیست ها و چپ ھای ناسیونالیست ایرانی، که تنوع و به تبع آن وجود ستم ملی در ایران را انکار می کنند؛ ایران کشوری است با بیشترین انباشت خواست ها و تمایلات ملی متنوع، که فوران هرچندگاه آن، از گوشەای از کشور، درستی این ادله را می رساند. انکار و نادیده گرفتن آن از جانب اپوزسیون داخل و خارج، در کنار گزینش راهکارههای خصمانەی تاکنونی در هر دو حاکمیت اسلامی و شاهنشاهی، نه تنها بر کاهش سطح توقعات این ملتها مفید نیفتاده است؛ بلکه در کنار عوامل بیرونی، نظیر افزایش سطح دسترسی اقوم و ملیتها مجاور مرزهای ایران به این بخش از خواستەهای انسانی خود، بر دامنەی پافشاری آنها افزوده است. در این میان کوردها دارای پتانسیل های متفاوت و تا اندازهای منحصر به فرد هستند؛ که چالش ها و شکاف های منطقەای، حداقل در یک صد سال اخیر گواه این واقعیت است؛ کە هرگونه امکانی که در آن به ضعف حکومت مرکزی و به ایجاد خلا قدرت بینجامد، می تواند به اتحاد و امیدواری بیشتر کوردها در رسیدن به خواستەهای ملی آنھا منتھی شود. اگر سایر ملیت های دیگر ایران، نظیر؛ ترکها، عربها، بلوچها و ترکمن ها دارای سازمانهای تودەای، نیروی رزمنده و آمادگی هم سطح با کردها را نداشته باشند، اما در این بخش از کشور وضعیت بگونەی دیگری است. و در واقع، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی در معادلات آینده می تواند؛ از اینجا ناشی شود. وجود اقلیت چند میلیونی کردها در ایران، با خواستها و تمایلات آکتیو ملی و در کنار آن، ستم مذهبی که در حاکمیت اسلامی به آن دامن زده شده است؛ شرایط را بگونەای به جلو برده است؛ که حذف و کتمان آن نمی تواند از وقوع هر حادثەای در آینده پیشگیری کند.
۴ ـ برخورد جمهوری اسلامی و رژیم پادشاهی با مسئلەی ملی در ایران بخصوص در مورد کردها، تاکنون از راه بکارگیری مشت آهنین و سرکوب بیرحمانه بوده است. علیرغم خویشتنداری و آمادگی کردها برای حل مسئله از راه گفتگو، چه در اوایل انقلاب با دولت موقت بازرگان، حول هیئت های حسن نیت و بعد از آن در مقاطع گوناگون که بیشتر مخفیانه و در خفا صورت گرفته، هرگز از طرف حاکمیت جدی گرفته نشده است. پذیرش گشایش چنین روزنەای، از طرف جمهوری اسلامی، تنها بر بستر توطئه و ضربە زدن به طرف مقابل استوار بوده است. ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو و همراهانش در وین، در حال گفتگو، موید این واقعیت است. اما کردهای عراق در این زمینه دارای تجربەی متفاوتی هستند. در یکصد سال اخیر که جنبش کردها بیشتر به جانب مسائل ملی گرایش داشته است؛ مذاکره و توافق نامەهای مشترک میان طرفین درگیر به امضا رسیده است. بعد از جنگ جهانی اول با انگلیسی ها و در دوران نزدیک به سی سال حاکمیت حزب بعث و برجسته شدن پدیده صدام حسین در عراق، مذاکره و توافقات بسیاری صورت گرفته است. در ١٩٨٣ دولت عراق از طریق طرف سوم، حزب دمکرات کردستان ایران و شخص دکتر قاسملو؛ پیشنهاد مذاکره با اتحادیه میهنی کردستان عراق را در میان می گذارد. در این شرایط جنگ ایران و عراق در همه جبھەھا بە زیان عراق و به سود ایران در حال پیشروی بود و درگیری بخشی از نیروهای عراق با کردها می توانست پیشرویهای ایران را تسهیل کند. در دور اول مذاکره که در بغداد پایتخت عراق صورت گرفت، صدام حسین به جلال طالبانی پیام فرستاد که:« ... با این کار در حق ما دو بار نیکی روا داشتەاید، یکبار در مورد عراق و بار دوم در خصوص حزب بعث.... چیزی را به شما اهدا خواهم کرد، که تو را در میان کوردها سرافراز و کوردها بخاطر آن در همه جا به جشن و پایکوبی بپردازند...».١ پذیرش گفتگوی یکجانبەی اتحادیەی میهنی کردستان،از جانب ِ جبهه وطنی دمکراتیک «جود»٢، به شدت مورد تقبیح قرار گرفت. آنچه برای طرفین مذاکره حائز اهمیت بود؛ حفظ موجودیت سیاسی و کوشش برای خروج از بن بست موجود بود. صدام در پیام مذکور یادآور شدە بود: « ... از این پس شما بخشی از عراق و ما نیز، بخشی از شما خواهیم بود. با هم عراق متحد را خواهیم ساخت، که در آن حاکمیت، نابودی و زندگی ما مشترک خواهد بود...»٣. هم دولت عراق و هم اتحادیەی میهنی، ناچار به پذیرش مذاکره و گشایش دریچەی گفتگو بودند. از طرفی اتحادیەی میهنی با قرارگرفتن در برابر جبھەی وطنی دمکراتیک «جود»، و کشتن دهها تن از کمونیست های عراق در یک عملیات غافیلگیرانه در منطقەی پشت آشان، و فقدان پشت جبھەی مناسب، به دلیل تیرگی روابط با ایران و از طرف دیگر پیشرویهای ایران در جبھەھای جنگ و کوشش برای تضعیف جبھەی جود، از دلایل پذیرش مزاکره از جانب رژیم صدام حسین محسوب می شد. گشایش باب گفتگو و مذاکره میان طرفین متخاصم، تنها به مذاکرهی اتحادیەی میهنی و دولت عراق ختم نمی شود.۴
اما در ایران با نگاه به حافظەی تاریخی و بررسی رویدادهای نه چندان دور می توان به این نتیجه رسید؛ که اراده حاکمان در ایران همیشه بر یک بستر و دریک جهت در حرکت بوده است. کشتن محمد سعید سلطان اورامی توسط فرهاد میرزا، والی کردستان و عموی ناصرالدین شاه، در حین مذاکره و گفتوگو و اسارت برادران محمد سعید در همان ماجرا. قتل اسماعیل خان شکاک توسط رضا شاه، در حالی که نامبرده مهمان نماینگان شاه ایران و در خانەی وی بسر می برد. کاری که اسماعیل خان در منزل خود، در خصوص رضا خان انجام نداده بود. و سرانجام ترور دکتر قاسملو و یارانش در وین؛ تنها نمونەھای برجستەای از تجربەی کوردها، در مذاکره با حکام ایرانی بشمار می رود. این روند تنها به حاکمان شاه و شیخ منتھی نمی شود. زمانی که ملی گراها، دولت موقت را اداره می کردند، در حالی که هیئت های حسن نیت، یکی پس از دیگری از طرف دولت موقت به کردستان می آمدند و با نمایندگان خلق کرد مشغول مذاکره و گفتوگو بودند؛ طبق اسنادی که بعدا" در جریان تسخیر سفارت آمریکا تحت نام اسناد لانەی جاسوسی منتشر شد. ابراهیم یزدی وزیر خارجەی دولت موقت، سرگرم متقاعد کردن آمریکائی ها بوده است تا به آنها ثابت کند؛ جنبش کوردها، چیزی فراتر از دخالتهای عراق در ایران نیست و کردهای شورشی تنها مزدورانی هستند، که دولت عراق به عنوان ابزار فشار علیه ایران بکار گرفته است!
۵ ـ به نظر می رسد در کنار گلوله باران مناطق مرزی، به آتش کشیدن جنگلهای کردستان، فشارهای گسترده بر نهادهای مستقل مدنی، احکام ناعادلانەی اعدام علیه روزنامەنگاران و فعالین مدنی، تفکیک نهادهای سیاسی و امنیتی در استانداریهای مناطق کردستان و بلوچستان و هرچه بیشتر ملیتاریزەتر کردن این مناطق، سوای جدی یا غیر جدی بودن آن، اقداماتی توسط رژیم در راستای ارتباط با برخی از احزاب اپوزسیون کرد، صورت گرفته باشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که در یک سال گذشته در جبهه کردها؛ شکافها، انشعابات و زمینەی اتحادهای جدید، دامان همه احزاب ریشەدار سیاسی را گرفته است. می توان با تامل بیشتر به گزینش دیپلماسی جدید رژیم در منطقه نگریست. حزب دمکرات کردستان ایران که بعد از کنگرەی سیزدەھم خود نتوانسته بود بر اختلافات و مشکلات درونی فائق آید؛ با انشعاب برخی از رهبری و کادرهای این حزب عم; در کنار خود ناچار به پذیرش جریان دیگری شد، که تحت نام حزب دمکرات کردستان ـ ایران فعالیت دارد. کومله، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران هم نتوانست تاب اختلافات درونی و شکافهای داخلی را داشته باشد. نهایتا، اقلیت کمیتەی مرکزی با اعلام انشعاب عملن، راه خود را از اکثریت کمیتەی مرکزی جدا کرده و درصدد است در آینده، پلاتفرم خود را برای مبارزه ترسیم کند. در حزب کمونیست ایران، که هنوز از پشتوانەی مادی و معنوی کومله سود می جوید. هستەهای انشعاب از مدتها پیش شکل گرفته است. هر دو جریان انشعابی از حزب دمکرات و کوملە، بر این باورند که امیدواری به مداخله آمریکا و استفاده از شکاف ایران و آمریکا سرابی بیش نیست؛ وامید احتمال حملەی آمریکا به ایران را به احزابی که از آنھا منشعب شدەاند نسبت می دهند. در این رابطه، آقای عبداللە حسن زاده که در رهبری جریان انشعابی از حزب دمکرات قرار دارد؛ ضمن تایید دریافت سیگنال های از طرف رژیم، بر آمادگی خود و حزب متبوعش در انجام مذاکره و گفتوگو، تاکید دوباره گذاشته است.۵ گشایش باب مذاکره با برخی از طرفهای درگیر، با توجه به خطرات احتمالی در خصوص حمله آمریکا به ایران و احتمال تکرار حوادث ١٩٩٠ در کردستان ایران، با در نظر گرفتن شرایط انفجارآمیز ماههای اخیر و بن بست شکنندەای که در همەی حوزەھای زندگی مردم فراهم آمده است؛ می تواند بسیار دور از انتظار نباشد. تا چه اندازه چنین کوشش های می تواند جدی تلقی شود؟اساسن بدون مشارکت احزاب اصلی می تواند؛ چه دستاوردهای برای جریانات مذاکره کننده داشتە باشد؟ در خاتمە گزینش این گفتمان، می تواند، نھایتن چه عواقبی در بر داشته باشد؟ در کنار این پرسش ھا، باید اظافش کرد؛ فرهنگ تسامح گریز مسلط بر دستگاه فکری حاکمان ایران، چگونه می تواند رویکردی در پیش گیرد؛ تا چرخش بر بستری غیر از مدار کنونی به جریان افتد!؟
Azizi61615@yahoo.com
١. چرخش به دور دایره، نوشیروان مصطفی / چاپ دوم ١٩٩٩.
٢. جبهه وطنی دمکراتیک «جود» متشکل از حزب دمکرات کردستان عراق ـ حزب کمونیست عراق ـ حزب سوسیالیست کردستان حسک و پارت سوسیالیست کردستان «پاسوک» بود.
٣. همان منبع.
۴. مزاکرات بعدی کردها بعد از جنگ ١٩٩٠ و استقرار مدار ٣۶ درجه در شمال عراق با شرکت همه رهبران کردها در بغداد صورت گرفت.
۵. مصاحبەی عدنان قانعی فرد، با آقای عبداللە حسن زاده در کویەی عراق، بر گرفته از سایتهای انترنتی.

